×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

نــــا قــوس

× مطالب اجتماعی دینی سیاسی
×

آدرس وبلاگ من

sajed.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/saged

خـوش خیــال کاغـذی

 

یا نــــور

 

دستمال کاغذی به اشک گفت :

قطره قطره ات طلاست یک کم از طلای خود حراج می کنی ؟

عاشقــــــــــــم

بامن ازدواج می کنی ؟

اشک گفت :ازدواج اشک و دستمال ِکاغذی !

تو چقدر ساده ای خوش خیال کاغذی !

توی ازدواج ماتو مچاله میشوی چرک می شوی

و تکه ای زباله می شوی پس برو و بی خیال باش

 عاشقــی کجاست ؟

تو فقط دستمال باش !

دستمال کاغذی دلش شکست گوشه ای کنار جعبه اش نشست

گریه کردو گریه کرد وگریه کــرد

در تن سفید و نازکش دوید  خون ِدرد

آخرش  دستمال کاغذی مچاله شد مثل تکه ای زباله شد

او ولی شبیه دیگران نشد چرک و زشت مثل این و آن نشد

رفت اگر چه توی سطل آشغال پاک بود و عاشق و زلال

او با تمام  دستمال های  کاغذی فرق داشت

چون که درمیان قلب خود دانه های اشـک کاشت .

 

 

 

 

 

 

شنبه 15 اسفند 1388 - 12:53:00 AM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم